پسر آریایی Nothing Is True!Every Thing Is Permitted درباره وبلاگ ![]() دراین خاک زرخیزایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و رادبود کزآن کشورآزاد وآباد بود بزرگی به مردی وفرهنگ بود گدایی دراین بوم وبر ننگ بود ازآن روزدشمن به ماچیره گشت که ماراروان وخرد تیره گشت ازآن روزاین خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد به سوزد درآتش گرت جان وتن به ازبندگی کردن وزیستن اگر مایه زندگی بندگیست دوسدبار مردن به اززندگیست *فردوسی* آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : saha
سههزار و 747 سال پیش، در آن تاریکیهای تاریخ، آنگاه که کرپنها و اوسیجها به بهانهی وساطت خدایان دروغین مردمان سادهدل را میفریفتند. در محیطی که انسانها با وحشت و هراس به هر پدیدهی طبیعی مینگریستند. در زمانی که پرستش خدایان گوناگون پنداری(:polytheism) و تقدیرگرایی(eterminisme،Fatalisme) با شعائر و آداب خرافی گوناگون آمیخته شده بود. در آن دورانی که هزاران هزار انسان با دیدگانی پر اشک و قلبی مایوس آمدند، زیر چرخهای ستم بیدادگران له شدند و رفتند بدون آنکه نوری از شادی و خوشبختی در زندگی آنان تابیده شده باشد، سخنانی شگرف از ژرفای وجود پیامآوری بیمانند برون تراویده، بر لبان پاکش جاری شد: «پروردگارا تو آنی که با نور خویش افلاک را درخشان ساختی و با نیروی خرد خویش قانون اشا(:راستی) را بیافریدی و همیشه و در همه حال یکسانی، پروردگارا با روح مقدست آتش ایمان را در قلبهای ما شعلهور ساز زیرا من تنها تو را به عنوان آموزگار و سرور خود برگزیدهام... آنگاه رو به سوی مردمان کرده، فرمود: ای مردم اینک شما را از پیامی آگاه میسازم که تا بهحال شنیده نشده است، سخنانی که شنیدن آن برای دروغپرستان و بیدادگران ناگوار خواهد بود ولی برای راستیجویان و آزادگان، آنان که دلدادهی مزدا هستند بسی دلپذیر و شیرین است. پس بشنوید با گوشهایتان این بهترین حقایق را، بنگرید به آنها با اندیشهی روشن، بین دو راه(:راستی و دروغ) برگزینید هر مرد و زن برای خویشتن، پیش از رویداد بزرگ هر یک به درستی بیدار شوید و این پیام را گسترش دهید... پیام نافذ توحیدیش و کلام پرطنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را درهم نوردید و از میان سدهها و روزگاران تاریخ گذر كرد و تا دور دستهای جهان پراکنده شد. آن وخشور رسالت داشت که سرنوشت مردمان را از کف اختیار خدایان پنداری، کاهنان سودجو و سردمداران خودکامه به در آورد و در دستهای پُر توان و سازندهی خرد و وجدان ایشان قرار دهد. او با تمام توان با بنیادهای بیداد، دروغ و نابرابری به مبارزه برخاست و مردم را به سوی راستی و درستی دعوت کرد. او با خود پیمان بسته بود که با سلاح راستی، عفریت بیدادگری را از تخت دروغ به زیر کشد: کجایند دلدادگان تو ای مزدا که مرا یاری کنند؟ کجایند آن راستیجویان و آزادگانی که اگرچه در رنج و تنگدستی هستند اما پناه و تکیهگاهشان تنها تو هستی ای پروردگار یکتا و بیهمتا... اشوزرتشت پیامآوری بود كه هیچگاه ادعای خدایی نکرد و خود را پسر خدا نخواند. نه دم از «انا الحق» زد و نه «مَن اَعظَم شانی» را به رخ دیگر انسانها کشید. او انسانی كامل(:سپنتهمن) بود. انسانی والا که به همپرسگی اهورامزدا نائل شده بود. نخستین کسی که نیک اندیشید، نیک سخن گفت، نیک رفتار کرد و در جهان خواستار راستی شد. نخستین پیامآوری که بیاموخت و بیاموزاند. او پیامآوری بود كه به مردمان جهان آموخت كه فارق از هر رنگ و نژاد و زبان، یكتا هستیبخش بزرگدانا(:اهورامزدا) را با فرزانگی و دیدگان دل بجویند. زیرا كه پروردگار جهان نه قوم و سرزمینی برگزیده دارد و نه به زبانی ویژه با مردمان سخن میگوید. به همین شوند(:دلیل) است كه الگوی دعوت گاتها عام و جهانی است، و در آن از واژهی همهگیر «مردمان» استفاده شده: پروردگارا تا تاب و توانی دارم، «مردمان» را بهسوی راه راستی خواهم رهنمود... «دستور دكتر دهالا» دراینباره مینویسد: «در کلام اشوزرتشت کوچکترین نشانی از تقسیمات جغرافیایی و قومی دیده نمیشود. در گاتها یک ساختار عمیق دینی در قالبی جهانی رویت میشود. به زبان سادهتر گاتها یک کارخانه جهانی انسان سازی است». اشوزرتشت چهلوهفت سال با پشتكاری خستگی ناپذیر مردمان را به سوی یكتاپرستی و اشا رهنمود. پیامی كه او برای مردمان آشكار ساخت، رشتهای را میماند كه یك سر آن در قلبهای دلدادگان مزدا و سر دیگر آن تا ذات نور بیپایان(:انغرئوچنگه) امتداد دارد. آن وخشور آزاده تا جان در بدن و نفس در تن داشت، در راه افزایندگی و پیشرفت زندگانی، و گسترش راستی و درستی در جهان كوشید، تا آنگاه كه در روز «خور ایزد و دیماه»(:پنجم دیماه خورشیدی) دشنهای سرشته از كینه و نفرت در دستان اهریمنی گجستك(:ملعون) به نام توربراتور(:براتروش) سینهی پاكش را خلید(:شكافت)... اشوزرتشت سراپای وجودش را فدای راستی كرد. اشوزرتشت با نثار جان خود به ما درس پایمردی، ایمان، شهامت و از خودگذشتگی داد. چه تنها راست بگوی، اگرچه تكهتكه شوی و جان بر سر راستی نهی. ما در روزی كه آن وخشور جانفدای راه اشا(:راستی) شد، غمین نمیشویم و در فراق او شیون و زاری نمیکنیم، زیرا كوشش آن وخشور از برای آن بود تا ما انسانها شادی افزاینده و اهوراداده را باور كنیم. ما در روز جانباختن اشوزرتشت میكوشیم تا با روان و فروهر تابناك آن وخشور در شادیهای زندگی همپیوند و همبهره، و در راه اشا همازور شویم. پیام مینوی اشوزرتشت تا به جاودان در اندیشه و مهر او همواره در قلبهای ما جای خواهد داشت. او ماموریت داشت تا اندیشه، گفتار و كردار ما را با اشا پیوند دهد و ما انسانها را به سوی جاودانگی و ذات بیپایان اهورامزدا رهنماید. او هیچگاه مردمان را به ستایش خودش فرا نخواند و هرگز از خود سن و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشد. از این رواست كه ما در جستجوی خود او نیستیم و خدایش را میجوییم و در روز درگذشتاش، روان و فروهر جاودانهاش را درود و آفرین میگوییم. دریغا كه گمراهان از سر نادانی در خاك میجویندش و از برای شیون و مویه، گورش را طلب میكنند، بیخبر از آنكه فروهر و روان تابناك اشوزرتشت همیشه و در همه حال در كنار ماست... «زرهتوشترهه سپتیتامهه اَشاُنو فرَوَشیم یَزَمیده»(:بر فروهر پاك اشوزرتشت اسپنتمان درود باد) نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |